درباره «ازنو ابزار»

«از نو ابزار، انگار» جمله‌ای است از گونۀ دستوری که با واژگان پارسی آراسته شده و به بیان امروز یعنی؛ «دوباره لوازم را طراحی کن».

شرکت طراحی صنعتی «ازنو ابزار انگار» نیز از درون چنین دیدگاهی پدید آمد. یعنی نگرشی نوین به نیازهای امروز انسانِ نوین. انسان امروزی با پیشرفت تدریجی دانش، آموخته که در یک اکوسیستم مسدود و محدود هر کُنشی را واکنشی هست. آموخته که جیغ کشیدن در یک اتاق آهنیِ خالی، نه تنها حنجره‌ خودش، که گوشهای دیگران را نیز آزار خواهد داد. پس قوانین نوینی را تعریف کرد که جیغ کشیدن را ممنوع می‌کرد...! (هرچند همچنان بسیاری هستند که بی‌وقفه در حال جیغ کشیدن هستند)

برخی دولتهای پیشرو که دغدغه‌های اقتصادی کمتری داشتند، قوانین جدیدی وضع کردند تا استفاده از مواد آسیب‌زا ممنوع شود و با ایجاد مشوق‌هایی مانند معافیتهای مالیاتی شرکتهای قدرتمند را ترغیب کردند تا با استخدام  دانشمندان مخترع و آفرینش مواد جدید با قابلیت تجزیه‌پذیری و بازگشت به چرخه طبیعت تا جای ممکن این آسیب را کاهش دهند. اما همیشه محصول جدید، یعنی تحقیق بیشتر، آزمایش بیشتر و قیمت بیشتر و در آخر مشتری کمتر...!!

برای اینکه یک «محصول جدید» در قفسه‌های فروشگاه قرار بگیرد، مراحل بسیاری طی شده، هزینه بسیاری پرداخت شده و افراد بسیاری روزها و شبهایشان را با تشویش و اضطراب گذرانده‌اند. آنها سرمایه خودشان و امید خانواده‎‌شان را بر روی ایده و اعدادی گذاشته‌اند که بازگشت آن مشخص نیست، مگر تا لحظۀ آخر.

مانند آن است که به تشنه‌ای بگویند؛ «شاید، شاید در آنسوی این صحرا، چشمه‌ای باشد...!» آن تشنه دو گزینه دارد؛ اول بماند و از تشنگی بمیرد، دوم حرکت کند؛ که یا در راه بمیرد و یا «شاید در پایان مسیر» به چشمه‌ای برسد...! گاهی زندگی گزینه‌های زیادی برای انتخاب در پیش می‌گذارد. ولی معمولاً همگی بجز یکی، بسمت تباهی می‌روند و تنها گزینه مناسب آنی است که «درد کمتری» دارد!

«مخترع یا سرمایه‌گذار» نیز در «صحرای تجارت» مانند همان «تشنه» هستند که یا باید بمانند و در همانجا تلف شوند و یا باید به امید اینکه شاید چشمه‌ای باشد، بسمت آنسوی صحرا حرکت کند. و تازه بعد از شروع حرکت است که مشکلات نیز آغاز می‌شود. با حرکت است که به «چاله‌ها و رَمل‌های روان» می‌رسد. با حرکت است که در مسیر «مار و عقرب» قرار می‌گیرد. با حرکت است که «پایش میشکند»...!

ایکاش آنان که پیشتر رفته بودند، نشانه‌هایی برای آنان که بعدتر می‌آیند گذاشته بودند...!

-ولی مگر می‌شود آنان که برای نیازهای بشر بفکر چاره بوده‌اند، برای مسیری که باید بپیماید فکری نکرده باشند.

حتماً نشانه‌ای هست....

ولی وقتی زمینِ صحرا نیز حرکت می‌کند، علامتی بر روی آن پایدار نخواهد ماند. باید برای یافتن علامت‌ها جستجو کرد، باید ماسه‌ها را کنار زد. اما یک رهگذر که برای اولین بار است از این صحرا می‌گذرد چطور باید بداند «کجا» را بگردد...؟ اصلاً بدنبال «چه چیزی» باید بگردد...؟!

«ازنو ابزار» مسیری را که تا چشمه رفته بود، بازگشت تا در صحرای خطرناک تجارت که اساس و بنیانش نیز در حال حرکت و جابجایی است، راهنما و یاری‌رسان آنانی باشد که از تبار و قبیلۀ او هستند. پس «از نو ابزار، انگار» کرد!

«ازنو ابزار» داستان خودش و آنچه را برای همراهانش دارد را در مجموعه مقالاتی به نام 👈🏼 «آنچه آموخته‌ایم» به اشتراک گذاشته و مشتاقانه در انتظار شنیدن سؤالات، پیشنهادات و تجربیات سایر «همراهان» است و چنانچه با «نوآوری» هم مسیر شدند، شاید تا رسیدن به چشمه هم راه و هم یار یکدیگر باشند.